سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از ماست که بر ماست

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/5/24 10:0 عصر

نویسنده مطلب: گل دختر

حجاب ِ هفت رنگ ِ هفتاد و دو ملت
سفر اولی که عمره مشرف شدم همراه مادرم بودم. 5 سال پیش بود. بعد از آن هم خدا قسمت کرد و دو بار دیگر از آن طرف‌ها رد شدم.

با مادرم که بودم جدای از بحث دعا و زیارت و اندک خریدی، یکی از موضوعات اصلی صحبتمان حجاب زنان کشورهای دیگر بود. با دقت حجاب هرکدام را واکاوی می‌کردیم. با زبان عربی و انگلیسی و پانتومیم و هرچه که بلد بودیم بعد از تعریف از سر و ظاهرشان مدل لباس‌هایشان را هم می‌پرسیدیم. از حجاب زنان هندی و آفریقایی گرفته تا اروپایی و لبنانی و مالزیایی‌شان. شاید یک وقتی انواع حجاب زنان مسلمان را با مزایا و معایبشان بنویسم. اینها به کنار... یک غصه ما شده‌ بود حجاب زنان ایرانی. چه آنها که با مانتو بودند و انگار می‌کردند که دارند در صفاسیتی قدم می‌زنند؛ چه زنان محجبه‌ای که آراستگی حجابشان اصلا چنگی به دل نمی‌زد. حتی با حجاب‌ترینشان قد و قواره حجابش نامرتب بود. نمی‌دانم اشکال از کجای چادر زنان ایرانی است اما تا نسیمی می‌وزید، خریدی می‌کردند، اعمال حجی می‌خواستند انجام دهند کل ساختار چادرشان به هم می‌ریخت و مثل پارچه مشکی بی‌قواره‌ای می‌شد که به زور دور خودشان پیچیدند!

معمولا وقتی در خانواده‌ای دختر یا پسری ازدواج می‌کنند مشکلات خانوادگی داخلی آنها سرباز می‌کند و آنجاست که باید آبروداری کنند. حجاب زنان ایرانی هم همینطور شده. حالا هرچقدرم که ما در داخل ایران سر حجاب اجباری یا اختیاری یا رنگ و سایزش توی سر و کله هم بزنیم می‌تواند همه‌اش بحث‌های مفید برای انتخاب مدل مناسب پوشش باشد؛ اما وقتی نمود عینی این بحث‌ها که حجاب زنان ایرانی است پایش به یک کشور دیگر، آن‌هم عربستان، برسد می‌شود یک چیز بین‌المللی شاید به نام مشکل!

سر ِ کلاف
مشکل، سر ِ دراز دارد. اولش از آنجا که هشت زن ایرانی به خاطر حجاب نامناسبشان دیپورت شدند. این خبر بین خبرهای دیگر گم شد. اینقدر که یک ماه پیش ساعت‌ها گشتم تا لینکش را پیدا کنم و امروز که خواستم استفاده‌اش کنم دیدم غیب شده. خلاصه از ما بپذیرید که روزگاری هشت زن ایرانی به خاطر حجابشان از عربستان دپیورت شدند. این یک هشدار بود که ندیدیم. اصولا ما چیزهایی که دوست داریم را می‌بینیم.

چند ماه پیش یک شب در اخبار صدا و سیما غوغا شد که ای وای بعضی از دختران ایرانی دم پله‌های هواپیما از رفتن به عمره منع شدند. بعد معلوم شد اغلب دخترانی بودند که بدون ولی عازم حج بودند. این هم هشدار دوم که در حد یک جنجال مبهم سیاسی گم و گور شد و ندیدیم.

سومین خبر تیر خلاص را زد و گفتند از این به بعد زنان ایرانی زیر 45 سال بدون ولی قانونی و شرعی‌شان حق تشرف به اماکن متبرکه عربستان را ندارند.

این خبر سوم مصادف شده‌بود با  درگیری‌های انتخابات ریاست جمهوری و از طرف دیگر سخت‌گیری‌های عمومی سعودی به زائران ایرانی و حالا هم که آنفولانزای نوع آ و دیگر کاملا بین جنجال‌ها محو شد.

نمی‌دانم شاید برای کسی چندان مهم نبوده. نمی‌دانم چه حسابی کردند که خواستند با چانه‌زنی‌های سیاسی مشکل را حل کنند. تهدید به عدم اعزام زوار ایرانی واقعا برای سعودی یک تهدید جدی است؛ چون عمده بازار خریدشان را از دست می‌دهند. تهدید به عدم زیارت قبور ائمه بقیع و عدم اختیار در انجام اعمال عبادی شیعیان هم برای ما یک تهدید هست. هیچ کدام از طرفین حاضر نیستند منافعشان را از دست بدهند و می‌خواهند هر طور شده با هم کنار بیایند؛ اما بین این مردان سیاست مشکل زنان ایرانی چطور حل می‌شود؟ فرضا که با رایزنی توانستند دل سنگ سعودی را نرم کنند موضوع حجاب که به جای خود باقیست.

چادر، با حفظ سِمت
از اوایل انقلاب رسم بوده هرجا که خواستند زنان حجابشان را رعایت کنند پوشیدن چادر یا به قول معروف حجاب کامل الزامی می‌شد. بعد از سی سال این چادر اجباری کجای ایران جواب داده که حالا می‌خواهند در مملکت غریب جواب بدهد؟ ( توجه کنید که صحبتم سر چادر اجباری است نه حجاب اجباری) دانشگاه آزاد اسلامی را دیدیم که چادر را اجباری کردند و از آن طرف جک در آوردند که دانشگاه آزاد اسلامی یک جک سه در یک است! چادری که این روزها آستین درآورده و پولک و تور و منجق آویزانش شده با حفظ سمت چادر، کجایش می‌تواند کامل باشد؟!

بخش کوچکی از مشکل حجاب زنان ایرانی پوشش آنها است. بخش اعظم حجاب، عفاف‌اش است که متاسفانه می‌بینیم در بازارهای مکه و مدینه چوب حراج‌اش زده‌اند. چانه‌زنی‌های افراطی زنان ایرانی سر یک ریال و دو ریال واقعا صحنه‌های زننده‌ای است که به وفور یافت می‌شود. من که خودم اصلا اهل چانه‌زدن با مغازه‌دارها نیستم. بارها شده که وارد مغازه‌ای در مکه یا مدینه شویم، فوری انتخابمان را بکنیم و قیمت را پرداخت کنیم و ببینیم خانمی ایرانی با چادر رنگی گل‌دارش بست در ِ مغازه ایستاده تا جنس منظورش را با قیمت مطلوبش بار بزند و ببرد! حتی منی که در مدینه تماما پوشیه می‌زدم و در مکه تا آنجا که طاقت گرمایش را داشتم، از نگاه معنادار مردان آنجا در امان نبودم دیگر صورت باز آرایش کرده و روی خندان و زبان نرم را خدا داند!

من مکه می‌خوام!
بعد از سفر آخر که همراه پدرم مشرف شدم دیگر داشتم شیر می‌شدم که خودم پول‌هایم را جمع کنم و با کاروانی آشنا چند سال یک بار سفر حج بروم. با این خبر زورگویی سعودی‌ها در خود شکستم! اما هنوز به لغوش امیدوارم؛ به شرطی که مسئولان مملکت و صدا و سیما لحظه‌ای روی این موضوع تمرکز کنند و این مشکل فرهنگی را با مسائل سیاسی قدیم و جدید درنیامیزند و راهکار بهتری غیر از اجباری شدن چادر برایش پیدا کنند. هنوز مفهوم حجاب و عفاف بسیار جای کار دارد.






کلمات کلیدی : حجاب، عمره، زنان ایرانی

الکسا